[vc_row][vc_column][vc_column_text]
چند وقتی بود که دلمون یک مسافرت درست و حسابی میخواست. دوست داشتم جایی برم که باحال و خاص باشه و تا حالا نرفته باشم ? منظورم استانبول و دبی نیست، بلکه بدنبال جایی بودم که شاید نسبت به این 2 کمتر شناخته شده باشه. بعد از کلی پرس و جو و تحقیق بالاخره مقصد خودم رو کشور گرجستان و تفلیس انتخاب کردم این دقیقا همون چیزی بود که دوست داشتم و در این متن نیز قصد دارم تا سفرنامه تفلیس خود و دوستم را بازگو کنم. از انوشتن سفرنامه تفلیس از موقعی شروع شد که فهمیدم ویزای گرجستان هم برداشته شده بسیار خوشحال شده بودم که نیازی نیست تا مثل خیلی از کشورها بدو بدو کنم تا ویزا بگیرم، بنابراین خیالمان از بابت اخذ ویزا تا حد زیادی راحت شد.
[/vc_column_text][vc_column_text el_class=”txt-box” css=”.vc_custom_1503422911750{margin-top: 15px !important;margin-bottom: 15px !important;padding-top: 15px !important;padding-right: 25px !important;padding-bottom: 15px !important;padding-left: 25px !important;border-radius: 5px !important;}”]
شهر تفلیس به عنوان پایتخت باستانی و باشکوهترین شهر گرجستان به شمار میرود که در دو سمت آن رود کر کشیده شده و از سث طرف نیز توسط کوه احاطه شده است. به همین دلیل میتوان انتظار آب و هوای خوب را از این شهر داشت. افسانههای باستانی راجع تفلیس میگویند: در اوایل قرن پنجم، شاه واختانگ اول در میانه جنگلی سرسبز، انبوه و سر به فلک کشیده به همراه پرنده شاهین خود مشغول شکار بود. شاهین وی قرقاولی را دید و سپس چندین بار به آن حمله کرد و در نهایت هر دوی آنها سرنگون شدند.
همراهان شاه در جنگل سرازیر شدند تا به دنبال شاهین سلطنتی بروند که در نهایت هر دوی آنها را در چشمههای آب داغ کوهستان پیدا کردند که جانشان را از دست داده بودند. پاشاه که تحت تاثیر آب گرم چشمه و بخارات آن قرار گرفته بود، تصمیم گرفت تا تمامی درختان این منطقه را قطع کرده و به جای آن شهری بنا کند که این شهر را امروزه تفلیس نامیده میشود.
[/vc_column_text][vc_column_text]
بعد از اینکه تصمیم سفرمان به تفلیس قطعی شد تصمیم گرفتم تا همانند سایر گردشگرانی که تجربیات خود را در اینترنت یا همین سایت آسان بگرد منتشر میکنند، من هم در این موضوع سهمی داشته باشم و به همین خاطر من هم تجربیاتم را در قالب سفرنامه تفلیس گرجستان شروع کردم. از مراحل قبل از سفر مانند انتخاب ارز، هتل و… تا بازگشت به تهران. سعی کردم تا بتوانم مطالب را به صورت خلاصه برای شما جمع بندی کنم تا هم وقتتان گرفته نشود و هم اینکه بتوانید با خواندن سفرنامه تفلیس راهنمایی هرچند کوچک به شما در سفر بعدیتان کرده باشم.
ارز مناسب برای سفر به گرجستان
سفرنامه تفلیس را با انتخاب ارز مناسب جهت سفر شروع میکنم. ما هم مثل خیلی از مسافران گرجستان سردرگم بودیم که باید چه نوع ارزی به همراه خود به تفلیس ببریم. صرافیهای تهران هم دلار و هم لاری گرجستان را عرضه میکردند اما سوال این بود که کدامیک صرفه اقتصادی برای ما خواهند داشت؟
لاری گرجستان یا دلار آمریکا؟ بعد از یکم پرس و جو به این نتیجه رسیدیم که دلار ببریم بهتره چراکه هم بیشتر در دسترس بود و هم میتونستیم اونارو با قیمت بهتری در گرجستان به لاری تبدیل کنیم. شاید تعجب کنید که چرا این نکات رو هم در سفرنامه تفلیس گفتم! به نظرم سفرنامه باید کامل کامل باشه.
راهنماییهایی که به ما کرده بودند شکر خدا درست از آب درآمد و با بردن دلار به این شهر تونستیم آنها را با قیمت مناسبتری در تهران به لاری تبدیل کنیم. این تفاوت قیمت خیلی فاحش نبود اما برای من که سفر ارزان خیلی مهم بود، نکته مثبتی تلقی میشد.
پیش به سوی تفلیس
توی پروازها که داشتم میگشتم، تصمیم بر این شد که بلیط رفت و برگشت خودمون رو از شرکت هواپیمایی آتا تهیه کنیم، البته تجربه سفر با این هواپیمایی رو نداشتم اما تعریف بد هم راجع بهش نشنیده بودم. قرار بود ما در تفلیس 7 روز اقامت داشته باشیم. بنابراین بلیط ها رو گرفتم و به سوی این شهری که برای ما ناشناخته بود پرواز کردیم. پرواز خوب و راحتی رو پشت سر گذاشتم و تقریبا طی زمان 1 ساعت و 30 دقیقه در فرودگاه بین المللی تفلیس به زمین نشستیم.
هوای متغیر و عجیب در تفلیس
توی چند روزی که در تفلیس اقامت داشتیم میشه گفت نفهمیدیم هوای اینجا چرا اینجوریه! اصلا قابل پیش بینی نبود. یک روز هوا 15 درجه و بارونی و یک روز گرم و 27 درجه !! اینجوری گفتم که زیاد روی گرم بودن هوا در تابستان یا بهار حساب نکنید و حتما لباس گرم با خودتون همراه داشته باشید. هرچی سعی کردم یک دمای معین توی سفرنامه تفلیس بنویسم متاسفانه نتونستم و هوای کاملا غیرقابل پیش بینی هستش.
کدام هتل در تفلیس برای ما مناسب است؟
قبل از پرواز با کمی جستجو در اینترنت هتل خودمون رو که اسمش Tbilisi inn نام داشت و فکر کنم در منطقه قدیمی و مرکز شهر بود را انتخاب کردیم، یک هتل 4 ستاره به تمامی مناطق دیدنی شهر دسترسی آسان و راحتی داشت. قیمت این هتل برای 2 نفر هرشب حدود 300 هزار تومان بود که البته بستگی به نوع اتاقی داره که شما انتخاب میکنید داره.
هتل امکانات متوسط و معمول داشت، مثل آب، قهوه، وسایل حمام و از همه مهمتر اینترنت رایگان که در داخل اتاق نیز قابل دسترس و از سرعت بسیار خوبی نیز برخوردار بود. میدونید که مهمترین امکانات هتل همین اینترنت وای فای هست و اگه باشه میتونید راحت و رایگان با خانوادتون صحبت کنید.
باور کنید برای من مهمترین چیز در سفر دیدن اماکن تاریخی، طبیعی و جذاب آن کشور است و زیاد به محل اقامت اهمیت نمیدم. گرچه هتلی که رزرو میکنم باید از امکانات متوسط و خوبی برخوردار باشه اما اینکه به قول بعضیها در سفر باید هتل لاکچری رزرو کنی، چندا معتقد نیستم. سعی کنید به جای آنکه پولتان را خرج هتل کنید، آن را صرف تفریحات کرده تا خاطره خوب و لذت بخشی برای شما رقم بخورد.
صبحانه در هتل
اصولا معتقد هستم که صبحانه اصلیترین وعده غذایی محسوب میشود و باید تا حد ممکن در این وعده به خودتون برسید. البته پزشکان تغذیه نیز با من هم عقیده هستند ?? (شوخی!) در کل اگه صبحتان را با یک تغذیه مناسب شروع کنید میشه انتظار داشت که در طول روز خستگی با شما غریبه باشه و مدام به گشت و گذار بپردازید.
میشه گفت که صبحانه هتل چنگی به دل نمیزد. در واقع نه خیلی خوب بود و نه خیلی بد! گرچه انتظار داشتم که فراتر از چیزی که هست را بزنم به بدن اما اونطور که باید و شاید نبود ولی طوری هم نبود که مسافرتم رو خراب کنه یا بخواد فکرم رو مشغول کنه. مهم انرژی بود که خوشبختانه در صبحانه هتل دیده میشد.
شهر را از هتل ببین!!
این یکی حسابی من رو خوشحال کرد، داخل هتل و در طبقه آخر یک تراس بسیار بزرگ وجود داشت که میتونستی کل شهر رو با یک نگاه ببینی و این منو حسابی خوشحال کرد. خیلی خوبه که توی یک نظر بتونی کل شهر تفلیس رو ببینی.
بازدید از قلعه Narikala
من آدمیم که بدنبال ماجراجویی و یافتن جاهای دیدنی شهر هستم، البته به کمک گوگل مپ ? بنابراین بدون اینکه بخوایم تور گشت در شهر را بگیریم، خودمان از هتل زدیم بیرون تا این دنیای جدید را بشناسیم. طبق تحقیقات گذشته تصمیم بر این شد که از قلعه Narikala دیدن کنیم. برای اینکار ابتدا دلارامون رو با ضریب 2.10 تبدیل به لاری گرجستان کردیم تا خیالمان از بابت پول هم راحت شود. یک شانسی که آوردیم این بود که برای رفتن به قلعه نیازی نبود تا تاکسی بگیریم همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید با چند دقیقه پیاده روی در خیابان Metekhi میشد به اونجا رسید.
برای رفتن به قلعه هم میشد از تله کابین 2 لاری استفاده کرد و هم از پله های زیاد، که به طبع ما تله کابین رو انتخاب کردیم تا هم مسافتمون کمتر بشه و هم از اون بالا بشه زیبایی های تفلیس را دید. به انتهای مسیر که رسیدیم با یک مجسمه بسیار بزرگ که بعدا متوجه شدیم اسمش مادر گرجستان هست مواجه میشید که بسیار بزرگ و باعظمت است و در سمت چپ هم قلعه بود که با پله های بسیار بزرگ و بلند خودنمایی میکرد، البته یکم ترسناک هم بود. پس از پرس و جو از دیگران متوجه شدیم در همین نزدیکی دریاچه ای به نام لاک پشت ها وجود داره که ازش تعریف زیاد میشه، پس بنابراین به سمت دریاچه حرکت کردیم.
بعد از کمی گشت و گذار به سمت مرکز شهر برگشتیم تا ناهار بخوریم، البته اگه رستورانی پیدا بشه، به هرحال یک رستوران پیدا کردیم که فکر کنم جزو رستوران های خوب اونجا بود و غذای بسیار بسیار خوشمزه داشت ولی خیلی طول میکشید تا آماده بشه بعد از اینکه دلی از عذا درآوردیم راهی مرکز خریدی به نام East Point شدیم. اصلا مگه میشه بری سفر و خرید نکنی؟
فکر اتوبوس و مترو را نکنید! چراکه تاکسی ارزونه ارزونه، خیالتان راحت مثل دبی نیست. جالبه که خیلی هم باهاتون کنار میان و میتونید از تاکسی ها هم تخفیف بگیرید. مرکز خرید کوچک اما پر محتوا، آره اینطوری بگم بهتره! این مرکز خرید زیاد بزرگ نبود ولی پر بود از برندهای مطرح ترکیه و…
چیزی که خیلی واسم جالب بود اینکه حدود ساعت 9 شب دیگه تقریبا مرکز خرید بسته میشه و چیزی که اصلا انتظارش رو نداشتم. آخر شب هم قدم زنان به سمت پل صلح که خیلی هم معروفه رفتیم و همونطور که در تصاویر میبینید بسیار زیبا و جالب است. پل صلح تفلیس در سال 2010 افتتاح شده که روی رورد کر قرار گرفته و منطقه قدیمی شهر رو به بخش مدرن اون متصل می کنه. این پل قطعا توی شب با نورپردازی هایی که داره قشنگ تره. از روی پل می شه نارین کالا رو هم دید که در شب نورانی شده و در دوردست ها می درخشه. بعد از طی کردن پل به سمت دیگه شهر رسیدیم که چون شب بود و ما حال گشتن بخش مدرن شهر رو نداشتیم برگشتیم که هم به سمت هتل بریم و هم جایی برای غذا خوردن پیدا کنیم که البته به هر دری زدیم بسته بود و بعد متوجه شدیم که گویا همه برای غذا خوردن این وقت شب به اون سر شهر و خیابون روستاولی می رن و ما در بخش قدیمی دنبال رستورانیم. ساعت دوازده بود و ما به تنها چیزی که دسترسی داشتیم سوپرمارکت بود و کمی هله هوله خریدیم تا از خجالت شکممون در بیایم و شب رو گشنه نخوابیم.
روز بعد روز دوم تصمیم داشتیم به دریاچه تفلیس بریم و از اونجایی که من قبلا توی فروم ها خونده بودم که امکان قایق سواری روی دریاچه وجود داره با پیش زمینه قایق سواری کردن راهی این دریاچه شدیم. البته قبل از اون به کلیسای Sameba که سرراهمون بود سر زدیم. کلیسای Sameba هم تا هتل Tbilisi inn فاصله کمی داشت و ما پیاده حدود یک ربع مسیر رو تا این کلیسا طی کردیم.
سامبا یک کلیسای ارتودوکس هست که بدون شک یکی از زیباترین جاذبه های شهر تفلیس هست و حتی می شه گفت یکی از زیباترین کلیساهاییه که می تونید ببینید. نه تنها خود کلیسا ساختار فوق العاده دیدنی ای داره قرار گرفتنش روی تپه و بالاتر از سطح شهر هم به جذابیتش اضافه می کنه. محیط اطراف کلیسا واقعا حس خوبی به آدم می ده. آسمون آبی تفلیس هم فراموش نکنید که از اینجا حتی زیباییش دو چندان می شه. Sameba یک کلیسای فعاله ولی می تونید داخلش برید و ازش دیدن کنید.
مسیر بعدی ما به سمت دریاچه تفلیس احتیاج به تاکسی داشت بنابراین بعد از دیدن از کلیسا یه تاکسی گرفتیم تا ما رو تا دریاچه ببره. راننده محترم هم با اینکه روی نقشه بهش نشون دادیم کجا می خوایم بریم ما رو به جای دریاچه به پارک آبی ”جینو پارادایس”برد که کنار دریاچه قرار داشت ! یعنی تو اون سرما چه فکری کرده بود که ما می خوایم بریم پارک آبی آخه؟ خلاصه ما هم تو پارکینگ پارک آبی پیاده شدیم چون واقعا نمی شد بهش بفهمونیم که جایی که ما رو آوردی اشتباهه، از اونجا پیاده راهی شدیم.
در ادامه سفرنامه تفلیس میخوانیم که از پارک آبی تا دریاچه راهی نبود و با پرس و جو از دست اندرکاران پارک آبی مسیر رو پیدا کردیم که البته ورودیش بسته بود. خلاصه ما هم دست از پا درازتر و کاسه چه کنیم چجوری به دریاچه بریم به دست گرفته به یه رفتگر پیری رسیدیم که در حال جمع کردن آشغالای کنار خیابون بود. با این تفکر که این بنده خدا چطور انگلیسی حرف بزنه ازش پرسیدیم که می تونی گفت نه من فقط روسی حرف میزنم! ما هم هنگ کردیم که روسی از کجا بیاریم و خلاصه دست به دامن گوگل ترنسلیت شدیم و ازش خواستیم بهمون بگه چطور بریم به دریاچه برسیم.
اونم بهمون مسیر رو نشون داد و حتی باما اومد تا ما رو به مقصد برسونه! یعنی احساس مسئولیتی که داشت خیلی خوب بود قشنگ ما رو تا لب دریاچه برد و واستاد ازمون عکس هم گرفت و کلی صبر کرد تا ما عکسامونو بگیریم و برمون گردونه! البته کنار دریاچه علیرغم تصور ما هیچ خبری نبود، سوت و کور، نه خبری از قایق بود نه حتی آدمی نه پرنده ای نه خزنده ای ! که البته احتمالا دلیلش هوای سرد و بارونی بود.
بعد اینکه کمی چرخیدیم همون مسیر رو با آقای مهربون رفتگر برگشتیم و ازش تشکر کردیم و به سمت تاکسی گرفتن و برگشتن رفتیم. جاده ای که ما توش بودیم هیچ ماشینی تردد نمی کرد خیلی سوت و کور بود بنابراین ما تصمیم گرفتیم به پارک آبی برگردیم و از اونا بخوایم برامون ماشین بگیرن. اونا هم بدون هیچ صحبتی برامون تاکسی گرفتن و ما به هتل برگشتیم. خیلی خسته بودیم موقع ناهار خوردن بود و هوا هم باز بارونی شده بود.
مقصد ما یکی از رستوران های معروف تفلیس به اسم Georgian Restaurant بود. طبق معمول به اولین ماشینی که برخوردیم سوار شدیم و طرف با اینکه اصلا نمی دونست این رستوران کجاست کلی زنگ زد اینور اونور تا بپرسه چطوری باید بره و بالاخره بعد اینکه ما آدرس رو از اینترنت براش در آوردیم فهمید که کجا باید بره و ما رو رسوند به رستوران. جرجین رستوران یکی از رستوران های شیک و لوکس تفلیس بود که داشتن برای یک مراسم عروسی آمادش می کردن. حال و هوای رستوران خیلی خوب بود اما این همه خدمه و آشپز و مدیر یه نفر یه کلمه هم انگلیسی نه می فهمید نه حرف می زد، یعنی انگار تا اون لحظه توریست ندیده بودن ! و ما هر چی بهشون می گفتیم اونا کار خودشونو می کردن. ما می خواستیم کباب معروف گرجستان رو بخوریم ولی توی منو دست روی هر چی می ذاشتیم می گفت نداریم! خلاصه به بدبختی یه جوجه کباب و یه شیشلیک و یه خاچاپوری سفارش دادیم.
با تصور اینکه غذای اینجا هم مثل غذای ویکتوریا پر پیمونه و پنج نفری میتونیم بخوریم سفارشمونو دادیم و وقتی غذامون با کلی طول کشیدن رسید دیدیم که این غذا حتی یه نفرمونم سیر نمی کنه! یه سیخ جوجه آورده بود به تعدادمون یکی یه دونه جوجه می تونستیم بخوریم. انگار ما رو شمرده بود چند نفریم و به تعداد گذاشته بود. بدبختی اینجاست که خدمه این رستوران حتی کلمه No هم نمی فهمیدن! یعنی مثلا بهش می گفتیم نوشابه رو باز نکن ما نمی خوریم کار خودشو می کرد. خلاصه دیگه کلافمون کرده بودن و ما دیدیم هر چی اینجا بخوریم نصف بیشتر کالریش صرف این میشه که بهشون بفهمونیم چی می خوایم چی نمی خوایم بنابراین تصمیم گرفتیم که همون غذای کمی که برامون آوردن رو بخوریم و از اونجا فرار کنیم! گفتن تهیه غذا به نظرم از مهمترین نکات سفرنامه تفلیس است.
بارون شدیدی میومد و ما هر چی صبر کردیم یکم کمتر بشه این بارون نشد که نشد، خلاصه یه تاکسی گرفتیم و با 5 لاری ما رو به هتلمون برگردوند. تاکسی قبلی ما رو با 10 لاری تا رستوران آورده بود و این یعنی ما بازم اشتباه کردیم و با راننده اول چونه نزدیم!
بعد یکم استراحت مقصد امشب ما مرکز خرید سمت غرب شهر با نام Tbilisi Mall بود. این بار دیگه نمی شد با این بارون از هتل بیرون بریم و ماشین بگیریم و هر چیم صبر کردیم بارون بند نیومد و تصمیم گرفتیم تا به همون راننده دیشب که اسمش لوان بود زنگ بزنیم. به طرز عجیبی این راننده انگار هیچوقت هیچ کار دیگه ای نداشت ! ما به آژانس سر کوچمون زنگ می زنیم نیم ساعت طول می کشه تا چاییشو بخوره پاشه تصمیم بگیره بیاد دنبالمون اما لوان ده دقیقه ای عین جت رسید! و ما راهی مرکز خرید تفلیس شدیم. لوان خیلی سعی می کرد تا جاذبه های شهرشون رو به ما معرفی کنه و از کنار هر چی می گذشت یه توضیحی دست و پا شکسته بهمون می داد، بعدشم برامون آهنگ محلی گذاشت تا ما کمی با موزیک گرجی هم آشنا بشیم. در راه نیز علاوه بر اینکه شهر را نگاه میکردم جملات سفرنامه تفلیس خودم را یکی پس از دیگری تکمیل میکردم.
سفرنامه تفلیس
به مرکز خرید تفلیس رسیدیم که بزرگتر از مرکز خرید قبلی بود که رفته بودیم. چون خیلی کاری توی این مرکز خرید نداشتیم و صرفا برای نظارت به قیمت ها و بررسی کردن مرکز خرید شهر به اینجا اومده بودیم از لوان خواستیم که ساعت ده بیاد دنبالمون و ما هم یکی دو ساعت وقت داشتیم تا بچرخیم و خرید کنیم. البته اگه کسی بخواد واقعا توی این مرکز خرید بچرخه و اهل خرید کردن باشه قشنگ می تونه سه چهار ساعت دونه دونه مغاره هاشو سر بزنه و شاید حتی وقتم کم بیاره ولی ما نه خرید خاصی داشتیم نه حوصله چرخیدن زیاد رو داشتیم و همینطور برندهایی که دوست داشتیم رو سر زدیم چند تا جنس خریدیم و راهی فود کورت طبقه آخر مرکز خرید شدیم و یه همبرگر خوردیم و منتظر موندیم تا لوان برسه که راس ساعت ده زنگ زد که رسیده و دم دره و ما به سمت هتل برگشتیم.
در نهایت وقتی از سفر برگشتیم و عکسای سفرمون رو نگاه کردیم دیدیم توی این سه روز با کل مردم گرجستان عکس انداختیم از رسپشن و راننده گرفته تا رفتگر و آشپز و فروشنده گوشه خیابون ! همین باعث شد تا سفر ما به تفلیس یکی از جذاب ترین سفرهامون باشه چرا که تونسته بودیم با مردمی که هیچ رقمه نمی تونستیم باهاشون حرف بزنیم بیشترین تعامل رو داشته باشیم. امیدوارم که شما نیز از خواندن سفرنامه تفلیس ما لذت برده باشید و اگر قصد سفر به تفلیس را دارید از تجربیات ما استفاده نمایید.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]